ریحانه ریحانه ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

❤ریحانه دخمل نازم ❤

نایت اسکین

 اولین شعر بابایی واسه دخمل گلمون: دختر ناز و دردونه بابا

عزیز مامان جانانه بابا

تو روشنی کاشانه بابا

عزیز قلبم ریحانه بابا

تولد 1 سالگی ریحانه جونم

بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک   میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک   تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا   و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما   تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز   از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا   یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن   یکی به نیت تو یکی از طرف من   الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم   به خاطر و جودت به افتخار بودن   تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی   ببین توآسمونا پر از نور و پرندس   تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس   تا تو ...
29 ارديبهشت 1392

اولین مروارید خوشگل ریحانه جونم

سلام        امروز اولین مروارید خوشگلت نمایان شد خیلی قیافت تغییر کرده و ملوس تر شدی هر وقت فرصت داشتم عکساتو میذارم تو وبت تا دوستای خوبمون هم ببینن. راستی امسال اولین عید نوروز  ریحانه جونم هست. راستی عید خوبی رو برای همه شما دوستای خوبم آرزو می کنم . بای تا های. ...
27 اسفند 1391

*ریحون ما کارای جدید یاد گرفته*

سلام ریحونم خوبی؟ هر روز که میگذره شیرین تر از قبل میشی عسلکم تازگیا  بای بای رو هم یاد گرفتی خیــــــــــلی با نمک  بای بای میکنی  این چـــــــــــــــــــــند وقت محـــــــــــرم و صفر سینه زدن رو هم یـــــــــــاد گرفتــــــــی   خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی جالـــــــــــــــب سینه میزنی                                 *در کل خیلی دخمل ناز نازی و خوشملی هستی*             خیــــــــــــــــــــــــــــــلی دوســــــــــتت دارمـــــــــ گلــــــــــــــــــــــــــکم ...
16 دی 1391

برگشتن از مسافرت

سلام    ما از مسافرت برگشتیم خیـــــــــــــــــــلی خوش گذشت جاتون خالی بود  دیدن عمه هانیه  و رفتن به ساری  پیش مامان بزرگ مامانی  خلاصه خوش گذشت . اما شرمنده زوتر نتونستم بیام مرسی  از دوستان خوبم که تلگراف زدن و کامنت گذاشتن و نگران ما بودن خوشحالم دوستای به این خوبی دارم . خب دیگه فعلا بای ...
18 آبان 1391

مسافرت

سلامممممممم!!!!! ریحانه جونم الان ما در مسافرت هستیم ......اول میریم تهران واسه مصاحبه من......بعدش میریم ساری واسه کار بابایی......بعدش برمی گردیم شهر خودمون...... راستی موهاتو کوتاه کردم خیلی ناز شدی ولی حیف، نشد عکس بگیرم تا دوستامون هم ببینن... دوستت دارم ریحانه خوشگلم راستی......   ...
5 آبان 1391

اندر احوالات ریحانه جونم

سلام خوفی مامانی؟؟؟؟؟؟؟ این روزا خیلی بانمک تر از همیشه شدی همش با کارهایی که میکنی ما رو میخندونی ......امان از جیغ هایی که میکشی همسایه طبقه بالا یی هم صدا تو میشنوه ......راستی چند روز پیش واست غذا درست کردم کم کم باید غذا بخوری غذاتم فرنی بود خوب خوردی ماشاالله     ...
11 مهر 1391

عکس و مطلب

سلام مامانی ،چطولی ؟؟؟؟؟خوفی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این روزا خیلی با مزه شدی همش ما رو با کار هایی که انجام میدی میخندونی وقتی هم که بابایی باهات بازی بکنه که دیگه خونه پر میشه از صدای خنده ها وجیغ های شما که از سر ذوق هستش امروز هم می خوام یکی دوتا تا از عکسای چند روز پیش که ازت گرفتم رو بذارم تو وبت امید وارم وقتی بزرگ  شدی و اونا رو دیدی خوشت بیاد.... عکس ها در ادامه مطلب     خب چطور بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتی مرررررررررررررررررررررررررررررررررسی بای   ...
8 شهريور 1391